ترجمه یک آیه از جزء بیست و چهارم قرآن " توکل بخدا داشتن "
سلام
احوال شما
ترجمه یه آیه از جزء بیست و چهارم قرآن .
خداوند در سوره زمر آیه ۳۶ می فرماید :
آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست ...
چرا ما باید منت این و اون بکشیم که کارمون رو راه بندازه !!!
چرا باید تا روی زمین دولا بشیم که آقا ، جون ما مرگ ما ، کار مون رو راه بنداز !!!
چرا همش باید التماس بعضی ها که اصلا لیاقت ندارن اسم آدم ،
و اسم انسان رو روی اونها بذارن ، چرا باید التماسشون کنیم !!!
سرمون رو بالا بگیریم و بگیم خدایا توکل به خودت ...
خب ! خود خدا فرموده من کمک می کنم .
خود خدا فرموده آیا من کافی نیستم ؟!
که شما می رید از بنده من کمک می گیرید ؟
بابا ! اون بنده هم میاد از من کمک می گیره ...!
چرا تو از اون کمک می گیری ؟
اون محتاج تر از تو هست .
یه خاطره از خودم بگم ...
دوشنبه بود .
شنبه هفته بعدش با یه کسی قرار داشتم و خیلی مهم بود .
آقا ! همون روز ( دوشنبه ) یه برنامه ای برام پیش اومد که شنبه باید
می رفتم دنبال اون کار .
گفتم : خدا بزرگه ...!!!
دوستم من رو دید .
گفت : چه خبر ؟
گفتم : سلامتی .
گفت : شنبه که میای ، آره ...!!!
گفتم : حالا... !!!
گفت : یعنی نمی یای... !!!؟؟؟
گفتم :خدا بزرگه . حالا ببینیم چی پیش میاد .
گفت : چی شده ؟
گفتم : قضیه اینه ...
دو دستی زد توی سرش و گفت : وااای .
بابا اون قرار خیلی مهمه ...
گفتم : می دونم . اما توکل بر خدا .
گفت : بابا تو ام دلت خوشه ها...
دارم می گم باید بیای . در همون لحظه هم باید جای دیگه باشی .
چی چی رو توکل بر خدا ...!!!
گفتم : الان که کاری نمی تونم انجام بدم . چی کار کنم ؟
می تونم کاری بکنم ؟؟؟
خب ! منم که اینجا نشستم و دست رو دست بذارم و بگم توکل بر خدا !!!
همه کاری رو کردم ، اما دیگه باقیش دست خداست .
گفتم : خدایا ! خودت کمکم کن .
آقا ! نشون به اون نشون که ، قرار روز شنبه ام که یک دقیقه
نباید می افتاد اون ور تر ، ۱۰ روز عقب افتاد ...
توکل به خدا داشتن ، کارها رو ردیف می کنه .
من کاره ای نبودم ها .. . توکلم کاره بود .
می خواستم بگم : توکل داشته باشیم بخدا .
نظر شما چیه